غریب میروی میروی اما هنوز جرعه ابی هم لب های ترک خورده ما را تر نکرده است.هنوز آبله های پاهای کودکان التیام نیافته است.هنوز قلب بی قرار عقیله بنی هاشم آرام وقرار نگرفته است. با رفتنت بغضی سنگین در گلویم می‌نشیند بغضی که نمیدانم کی باز خواهد شد ………..این سکوت گویای غربت نجیب زاده ای است که جان بر سر دست نهاد .خودش را واهل و عشیره اش رابرای روشن نگاه داشتن مشعل معنویت وبندگی فدا کرد.میروی وصالی زنگ کاروانی که مظلومانه دور میشود.دلم را با خود میبرد دلم تا کعبه ی آسمان تا شش گوشه زمین پر می کشد ودخیل ضریح طلایی آن کشته اشک ها می شود ……..دلم را به ضریحت گره می زنم به صفر می روی صفر…..اما من تا یک سال دیگر تسبیح اشک می گشایم.ور فتنت را به مویه می‌نشینم. منبع: حوریه فضلی.

موضوعات: حماسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...